شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....
شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....

قهوه تُرک!

چشم های تو قهوه تُرک است، ابروانت هوای کردستان

خنده هایت کلوچه فومن، گریه های تو چای لاهیجان


ساحل انزلیست چشمانت، موج ها آبروت را بردند

تن داغ تو  ماسه دریاست توی گرمای ظهر تابستان


ای درخت مبارک نارنج! تو چراغ محله مایی

مرد همسایه شما دزد است، شاخه ات را برای من بتکان


مثل اخبار تازه می مانی، که به چشم کسی نیامده ای

نکند ناگهان کسی برسد، برساند تو را به گوش جهان


خبر قتل عام آدم ها، صبح یک روز در مزار شریف

خبر یک تصادف خونین، عصر یک روز جاده تهران


خبر دستگیری صدام، مثل یک انفجار در بغداد

خبر دستگیری یک صِرب، توی شبه جزیره بالکان


مستی و می روی به جانب چپ، مستی و می روی به جانب راست

گاه مثل مقاله ای در شرق، گاه چون سرمقاله کیهان


ماه مرداد بی تو می گذرد، حیف این هفت تیر خالی نیست

من خودم پیش پیش می میرم، دیگر اینقدر ماشه را نچکان


آرش پورعلیزاده/غزلخانه

نظرات 1 + ارسال نظر
نجم الهدی پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:08 ب.ظ

قصه‌ی عشق آخری دارد
عاشقی روی دیگری دارد

گاه آن روی عشق پنهان است
گاه راه از میان توفان است

گاه فرمان دهد زمین بخوری
سیلی از دست بدترین بخوری...

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد