شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....
شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....

و کان فی معزِلٍ!

پیامک زد: "برای بنر پشت سن، یه جمله راجع به اصحاب می خوایم" و قرار شد چند تا بفرستم.

سه چهارتا حدیث خوب و سند دار پیدا کردم در وصف یاران ثارالله (سلام الله علیه و علیهم)، که بزرگواران رو با وصف "عشاق"، "کرام"، "نجوم السماء" و ... یاد کرده بود و پیشینیان و پسینیان رو از لمس ضریح حضرتشون، نا امید.

فرستادم.

جواب داد :"خوبن اینا. ولی یه چیزی تو مایه های امیری حسین؛ با حال"

دیدم راست میگه. یه جمله ای که خون تو صورت بدوونه.

لابلای رجزهای اصحاب گشتم؛

أقسمت لا أقتل إلّا حرّاً (سوگند که جز آزاده نمیرم)؛

أحمی حسیناً ذی الندی المفضال (من کسی هستم که از حسین علیه السلام که موصوف به فضیلت و نیکی است حمایت می کنم

أشکوا الی الله من العدوان ... قد بدّلوا معالم القرآن (از قوم ستم پیشه که نشانه های قرآن را تبدیل و تحریف کردند به خدا شکایت می کنم)

و فرستادم. و باز مثل همان جواب.

دلم گرفت. شیرمردان بیشه غربت، رجزهایشان و سخنانشان برای ما شور انگیز نیست. نشناختیمشان و حالا طعنه هم می زنیم. "لطفا قدری حماسی تر!"

در جبهه ای که پهلوانان و یلان از وحشت، پا به فرار گذاشته بودند و مردان ترجیح دادند چادر به سر باشند و از جنگ، معاف؛ شما ایستادید و حماسه را به بازی گرفتید.

پیشاپیش، طلایه دار غربت و غیرت، با کرور لشگریان شیطان پنجه زدید تا گرد تنهایی دیرتر بر جبین عترت بنشیند. و حالا!

رجزهایتان برای ما، یکی در میان و بعد اللتیّا، بوی حماسه می دهد.

شرمنده ایم؛

در حالی که نمی فهمیم و تفسیر ناقص خودمان را از روایت افسانه شدنتان داریم، شرمنده ایم.

در حالی که نام مبارک هیچکدامتان در طول سال بر زبانمان نیست و ادعای پیروی از عاشورا، این فرهنگ عظیم انسان ساز را داریم، شرمنده ایم. همان عاشورا، که بخش مهمی از پرده هایش را شما با جلالت هر چه تمامتر آفریدید.

شرمنده ایم از شما که آرام سلوک کردید، خرامان و شبانه به کاروان عشاق ملحق شدید، عارفانه رجز خواندید، حماسی رزم کردید و بی مثال، پرواز.

پ.ن:"گفت که: عزلت ضرورت است"؛ شاید هنوز هم سلوک شما ادامه دارد.