شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....
شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....

الاسلام قید الفتک*

نمی گذارند،

می بینی؟

نمی گذارند

که دور از نَفَس و مهربانی مادر،

درگاهواره تنهائیت

بلمی

پستانک خیالت را بمکی!

و با عروسک گویای شعر

(یادگار خواهرک خویش)

گرم بازی باشی؛

و ترس

-لولوی تاریک ترس-


                           را


از خود به جغجغه واژگان

برمانی؛

و، مثل یادی از خوابی خوش،

و یا، چو عکسی در قاب خوشتراش خودش،

راضی باشی

به این

-همین-

که بمانی.


نمی گذارند،

اما،

نه!

نمی گذارند.


خمان خمان،

به چه هنگام شب،

و از کجای جنگل این سایه های پچپچه گر،

لولو می آید:

گلوی "بچه بد" را می برد؛

و آرزوهایش را بر می دارد

می برد

خام خام می خورد....


"بچه بد"؛ اسماعیل خوئی در رثای ....


* اسلام ................