شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....
شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....

دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند!

هر وقت، دقیقا هر وقت، یه نکته خوب، یه مطلب خوب، یه حرف خوب تو ذهنم میاد که جون میده واسه دربارش نوشتن و فکر کردن، اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که: دیگران چی؟

آیا می خوننش؟ آیا خوششون میاد؟ آیا درس میگیرن ازش؟

آیا می فهمن که من آدم بزرگیم و شانسی این به ذهنم نرسیده؟آیا میفهمن که کککککککلی فکر پشتش تو سرم جفتک چارکش زده؟

آیا اصن لایق این هستن که .......

فقطم ربط به خود بزرگ بینی نداره هاااا. گاهی از خودکم بینی محض ناشی میشه. خلاصه مطلب که خواننده، مهمتر از مطلبه! مخاطب مهمتر از تخاطب!

امروز ولی طور دیگه ای می اندیشم!

امروز کسی رو دیدم که بلند بلند فکر می کرد و زیر افکارش هم نهایتا یک نظر وجود داشت.

غرق سرور شدم از این همه بذل و بخشش

شاید خودش متوجه نباشه -و البته طی صحبت فهمیدم که نیست- اما مهمترین حرفارو، درسارو، نمایشارو مجانی به منصه ظهور دعوت کرده و البته ..... بی هیچ چشم داشت.

شاید باید افکارمو عوض کنم.....

و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون