شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....
شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....

منو قصه گو کرده چشمای تو :(**

امشب می خواهم از تو بگویم ، از تو بنویسم . نه که شعر بخوانم نه ! امشب دیگر خیال بسم نیست. امشب باید حقیقت همه وقتهای عاشقیم را بنویسم.

نه که بخواهم جبران حتی ذره ای ا ز بنده پروریت را کرده باشم . نه ! "بنده همان به که ز تقصیر خویش ......" بخوانم برایم بس است.

می خواهم داستان عشقت را سینه به سینه بگویم کعبه جان!!! گوش کن! مگسی می خواهد شرح حال گوید. می خواهد گرد" ململ " حریر تنت را به همه باغچه های عاشقی دنیا برساند.

بگذار مشتی کلاغ احمق بخندند . نمی فهمند که من با تاب و پر خوردن در هوایت خوشم . وقتی دور شیرینی حرفهایت می چرخم و تو با کرشمه مرا بازی میدهی . دیروز کلاغ احمقی میگفت " تو کثیفی . خداوندگار منزه است . با تو بازی نمی کند . دکت میکند!" راستی نکند کعبه جان.....

نه ه ه ه ه ه ! من چقدر احمقم . تو مرا دوست داری . اگر دوست نداشتی مرا راه نمی دادی به حریمی که نامحرمی نیست . یکی از کلاغها گفت "تو از درز رفتی داخل . کسی راهت نداده ". ولی اینجا که شکافی نیست. اینجا که ... راستی اگر شکافی نیست، چرا اینقدر همه چیز در محضرت روشن است؟ نه شکافی نیست! چون اینجا همه چیز بوی تو می دهد.

اصلا ولشان کن . من سر خوش آن لحظه ام که شب هنگام برایت آواز میخوانم . "وز وز وز وز" ترانه محبوب من است . فکر کنم تو هم دوست داشته باشی . میبینم که دستت را هر چند لحظه یک بار بالا می آوری که نوازشم کنی و آنجاست وقت طنازی من. شروع می کنم به پیچ و تاب خوردن در هواااااااااایت .


من از بودن در هوایت ، در قله رضایتم


دارم تو هوای تو پر می زنم، داری غصه هامو نفس می کشی/

به یادت رها می شم از این قفس، تو از غصه ی من قفس می کشی

از این شهر خاکستری دلخورم، از این بغض پیچیده تو لحظه هام/

تو این روزهای پر از بی کسی، تو تنها،تنها تو موندی برام

نباید چشامون از عشق تر بشه، به خشکی این شهر بر می خوره/

هنوزم یکی توی پس کوچه ها، داره عاشقی ها رو سر می بره…
**



** زندونی/حسین زمان

نظرات 10 + ارسال نظر
Hassan یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:57 ب.ظ

تو تنها، تنها تو موندی برام...
حامد جان خیلی خوب بود. مرسی

مخلصتم حاجی. خوشحالم می کنی با نظرات

نجم الهدی یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:59 ب.ظ

ارسال شده در
16
10
1390
...
«ح ا ...» چو نافه سر زلفش به دست توست
دم در کش ار نه باد صبا را خبر شود...

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود....

نجم الهدی یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:19 ب.ظ

و علّم عاشق القصص کلهااااا....

و لقد کرمنا بنی آدم...

مریم بانو چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:10 ب.ظ http://m-z-f.blogsky.com

محراب سجود خویشتن باید بود

معراج صعود خویشتن باید بود

بر گرد حریم خویشتن باید گشت

معمار وجود خویشتن باید بود

نجم الهدی جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:14 ب.ظ

اذا احسنت القول فاحسن العمل
لتجمع بذلک بین مزیّة اللّسان و فضیلة الإحسان..
مولانا امیر المؤمنین ارواحنافداه

تو درخت خوب منظر همه میوه ای و لیکن
چه کنم ز دست کوته که نمی رسد به سیبت

نجم الهدی سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:40 ب.ظ

ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن...

یکی می پرسداندوه توازچیست
سبب سازسکوت دائمت کیست
برایش صادقانه مینویسم
برای آن که بایدباشدونیست

مهم نیست! یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:53 ق.ظ

تو گر لذت ترک لذت بدانی دگر لذت نفس را لذت ندانی
گاهی هم
نه برای اینکه، دنبال ازدیاد نعمتیم
نه برای این‌که نشان دهیم آدم قدرشناسی هستیم
نه از ترس
نه از روی عادت
نه برای دل خودمان
و نه به هیچ‌خاطر دیگر


تنها برای خاطر دلِ خدا
بگوییم
الحمدلله …

رز سفید چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:29 ق.ظ http://raze-abgineh.blogfa.com/

بسم النور
سلام

کلّ یوم للحادثات عواد
هر روز پر از حادثه هایی است غم انگیز "هائیّه ازریه"

آبادی این خانه ز ویرانی ماست

نجم الهدی چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:00 ب.ظ

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست...

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

نجم الهدی دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ب.ظ

تلخست دهان عیشم از صبر
ای تنگ شکر
بیار قنـدی...

رویت
لبانت
دهانت
کلامت
حدیث قند مکرر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد