شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....
شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....

من شبها نمی خوابم، تا شب را بخوابانم

من و همسرم عاشق همدیگه ایم...

صبحها، با عشق، بیدارم میکنه که برم سر کار ،‌ به خاطر پول!

احتمالا ده سال دیگه که ازم خسته بشه،‌ بیدارم میکنه که برم سر کار،‌ که دوست پسرشو بیاره خونه!
سی سال دیگه هم که باز نشسته میشم، بیدارم میکنه که برم پارک، که صبح زود، سفره نذری بندازه برای باز شدن بخت دختر ترشیده ام!
پنجاه سال دیگه هم که رو به موتم، بیدارم میکنه که برم مسجد واسه نماز صبح،‌ که بتونه این دم آخری یه چرت راحت بزنه بدون اینکه خرخرام اذیتش کنه!
من و همسرم عاشق همدیگه ایم!