شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....
شطحیات

شطحیات

بزن این زخمه اگر چند، در این کاسه تنبور نمانده است صدایی....

وقتی که کسی منتظر آمدنت نیست ...


4خواهر بزرگتر از خود داشتم. 4 مادر علی البدل!! موقع ورود هر کدام به جامعه ، مادرم مقنعه مشکیشان را درست می کرد و می گفت : دخترکم! مراقب دزدهای عفافت باش!

و تمام این مدت پدرم نگاهی خیره و معنی دار داشت؛ و من نمی فهمیدم این نگاه چه معنی داشت...

سالها گذشت ...تا نوبت به من رسید و وارد جنگل انسانی شدم .

حالا که مدیدی است لای گرگها می رقصم، می توانم نگاه پدرم را تفسیر کنم.

شاید اگر پدرم در لحظه شروع زندگی من در این جنگل خوش نقش!! بود می گفت: پسرم! مراقب بقچه کوچک احساس و غرورت باش!

این برق نجابت که تو همراه خود می بری، چشم کفتارها را خیره خواهد کرد.

مراقب بکارت روحت باش!